ادما وقتى تو دنیا یک کارى رو میکنن توقع دارن که تنبیه شن
توقع دارن براى تقصیرشون سزا ببینن
اما خب
من که کارى نکرده بودم
من طرفدارى کردم از عارفه و یکى دبگه ناراحت شد و من جزا دیدم
من بى مهرى دیدم
منو نگاه نکردن با هودى سفید که قربون حودم برم چقدر هم خوشگل شده بودم
من از خواب بیدار شدم و اون رفت دنبال رسولى
من مقصر بودم؟
من فقط طرفدارى کردم
بدى
مهربون بود
اونقدر که همیشه تو جیبش پر از شکلات هاى خوشمزه و ادامس هاى رنگى بود
اونقدر که اسم عمو هادى ذوق میارد تو چشم همه بچه ها
حامى بود
واقعى عمو بود
اونقدر عمو بود که وقتى تو هیئت با بچه ها دعوامون میشد حتى اگه ما مقصر بودیم دلمون گرم بود به بودن عمو هادى و حالمون خوب بود ، تهدیدمون بود
هم نهدید من هم حسام
عمو هادى تو اینقدر مهربون بودى که همیشه اسمت میاد قلبم اب میشه
خدا واقعا خوش سلیقس
جات رو مطمئنم خوبه
خدافظ عمو جان:)
بوس یه ریش هاى همیشه تیزت♥️✨